بهار آمده ، زمین نفس می کشد . گل و ساقه را در گرمای تنش می رساند . پرندگان در زایش از تخم به صدا می آیند. همه زندگی آذین می شود و موسیق ...
آلن دلون:ــ در واقع من هرگز بازی نکردهام بلکه (همه لحظههای جلوی دوربین و تماشاگر را) زندگی کردهام. اینگونه بود ...
ما فقط یه بار به دنیا میآییم،فقط یه بار به دنیا میآییم؛ولی جاش هی میمیریم…هی هی میمیریم.
از تیسفون تا سیستان جنگه، دل خونه، دل تنگه....
این بارِش ترسناکِ سنگ ریزه هاتا کی به ریزش خون بارَشبه جوی ها می ریزدبه عاشقانه ها می تازداستخوان می شکند
با اجازه شما، میخوام جسارت کنم، دست بندازم روی شونه شما،یه دفعه هم بشیم قد شما
مثلا شما در قصه، گفتگو با مرجان يا زن حاجی يا خودش نمی بينيد. اصلا گفتگوی داش آکل با زن حاجی خيلی کوتاه است. اصلا زبان گفتگوی سينما نيس ...
[اگر آزادی دست ندهد [در گوشه هواخوری زندان[برای زندانیان خواهم گفت[فقط به اندازه ی خیال آزادید[خیال تنها راه زنده ماندن است
فریبرز عرب نیا : خونهمون ... اینجا بود ... اینجا پنج تا اتاق ... دو تا باغچه و یه حوض بود ... بزرگ نبود ... اما بود
ولی از اولش تا اینجا، همش تقصیر من بود. از این که ننه بابام نمیدونستن درس چیه، تقصیر من بود. جمع کردم برم آلمان، نشد. یه نف ...
فردیت اصلاً نماینده است. وقتی قرار است به جامعه بپردازی اول تکهبرداری میکنی. تو اگر بخواهی مرضی را از بدن کسی برداری، ...
سینما ، شده میله های زندان .... دو قهرمانش پشت میله ها ... انگار که دلداده به سینما ، دیگر راه گریزی از آن ندارد !
«من اگه حواسم چار تیکه بود، سه تیکش پیش تو بود»
نون سنگک فهمیدم چه ریختیه. تافتون، بربری، لواش. همهجورشو دیدم. ولی خیلی گشتم ببینم نون حلال چه شکلیه. دست هیچکی ندیدم. فقط شنیدم.
هنوزم تو آسمون دنبال کفتری؟
ناصر: دلم میخواست همه سفرا رو با هم باشیم... تا آخر.
گناه ما این بود: نتوانستیم نوازندگان رویاهایمان را رهبری کنیم.