چکیده
چه رابطهای میان متن، مؤلف و واقعیت زندگی روزمره وجود دارد؟ این رابطه چه نقش و چه درجهای از اهمیت را در تفسیر متن به خود اختصاص میدهد؟ آیا میتوانیم چنین رابطهای را مبنایی برای حرکت از سمت متن به واقعیتهای اجتماعی برسازندۀ آن درنظر بگیریم؟ در مقالۀ حاضر، با مطالعۀ دو اثر متفاوت از مسعود کیمیایی، گوزنها و جرم، به این پرسشها پاسخ داده شده است. از آنجایی که هر دو اثر مؤلفی واحد دارند، مطالعۀ تطبیقی آنها از یک طرف امکان پژوهش دربارۀ رابطۀ احتمالی میان متن و واقعیت اجتماعی را فرآهم میآورد و از طرف دیگر مبنای مناسبی برای بحث دربارۀ نوعی چرخش روایی در فهم مؤلفی واحد از واقعیت اجتماعی را ایجاد میکند. از آنجایی که شناخت ساختار روایی و توصیف و تشریح شخصیتهای داستان از مهمترین سازوکارهای پژوهشی در پژوهشهای ادبی است، مقالۀ پیشِ رو با مطالعه و تحلیل شخصیتشناختی این دو اثر و دنبال کردن نتایج این تحلیل در ابعاد روایتشناسانۀ آثار مورد نظر، در جریان مطالعهای تطبیقی نگاشته شده است. همچنین این مقاله، در مقام تحلیلی کیفی، بر «الگوی کنشگر» گِرِمس تمرکز یافته است. برمبنای یافتههای پژوهش، اگرچه این دو اثر از لحاظ ساخت روایی مشابهاند، تجربۀ نوعی چرخش روایی در نحوۀ مواجهه با امر اجتماعی در شخصیتپردازیهای آنها بهشکل معناداری با زمینههای اجتماعی متفاوتی که این آثار در آنها شکل گرفتهاند، ارتباط برقرار میکند.
کلیدواژهها: گوزنها، جرم، نظریه کنشی، کنشگر، گِرِمس، مسعود کیمیاییDoi: 10.22034/JLC.2021.13379مجله روایتشناسی دانشگاه تربیت مدرسصفحه ۸۹ تا ۱۱۳https://www.narratologyjournal.ir/article_133796.htmlنویسندگان: دکتر یکتا پناه پوردکتر پاکزاد یوسفیاندکتر سیدعلی اصغر سلطانی
جهت مشاهده کامل مقاله اینجا را کلیک کنید