زادهٔ یازده شهریور یکهزار و سیصد و پانزده
نقاش ایرانی و همچنین کارگردان، نویسنده، منتقد هنری واستاد دانشگاه رشته تاریخ هنر، درودی به عقیده برخی پیرو مکتب فراواقعی (سورئالیسم) بود. ایشان پس از تحمل سه ماه بیماری، سرانجام در صبح روز هفتم آبان ماه ۱۴۰۰ درگذشت. درودی ،به درخواست دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به تدریس تاریخ هنر در این دانشگاه پرداخت.
احمد شاملو در سال ۱۳۵۱ با مخاطب قرار دادن خانم درودی ،این شعر که به نظر، یکی از زیباترین اشعار شاملوست را سروده است: به ایران درودی"پیش از توصورتگرانبسیاراز آمیزهی برگهاآهوان برآوردند؛یا در خطوطِ کوهپایهییرمهییکه شباناش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوهنهان است؛یا به سیری و سادگیدر جنگلِ پُرنگارِ مهآلودگوزنی را گرسنهکه ماغ میکشد.تو خطوطِ شباهت را تصویر کن:آه و آهن و آهکِ زندهدود و دروغ و درد را. ــکه خاموشیتقوای ما نیست.سکوتِ آبمیتواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛سکوتِ گندممیتواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛همچنان که سکوتِ آفتابظلمات است ــاما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:غریو راتصویر کن!عصرِ مرادر منحنی تازیانه به نیشخطِ رنج؛همسایهی مرابیگانه با امید و خدا؛و حرمتِ ما راکه به دینار و درم برکشیدهاند و فروخته.تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم وآن نگفتیمکه به کار آیدچرا که تنها یک سخنیک سخن در میانه نبود:ـ آزادی!ما نگفتیمتو تصویرش کن!"