قیصر ( به اعظم ) : من به دشمن خودمم نارو نمی زنم ، چه برسه به تو !
1 _ در صحنه کشته شدن کریم آبمنگل ، در حمام نواب ، کریم که پشتش به در است و قیصر هم می تواند وی را از پشت بزند ، اما قهرمان کیمیایی ، نامردی نمی کند و کریم را بر می گرداند و رو در رو ، کریم را از پای در می آورد .2 _ در صحنه کاباره ، قیصر ، خالی بندی هایی برای سهیلا باغ فردوس می کند ، اما جایی که سهیلا می گوید : جون من ! ، قیصر ، از سهیلا روی بر می گرداند و به طرف دیگر نگاهی می کند و می گوید : جون تو ! . یعنی حتی جان سهیلا را هم به دروغ وسط نمی آورد ( به دشمن خودش هم نارو نمی زند ) و جون تویی به فضای تهی می گوید !3 _ در همان سکانس قیصر در منزل اعظم ، وقتی که عباس ، برادر اعظم وارد می شود ، قیصر که به نشانه احترام بر می خیزد ، می بینیم که پای قیصر به خواب رفته است . این ، دو کارکرد دارد ، هم اینکه برادر اعظم را خاطرجمع کند که فکر بدی در این باره نکند یعنی در تمام مدتی که برادر اعظم نبوده ، قیصر ، نشسته و از جایش تکان هم نخورده و اتفاقی نیفتاده و هم اینکه آن خوابیدن پا ، می تواند نشانه افتادگی و تواضع قیصر جلوی برادر اعظم باشد . 4 _ در سکانس حمام نواب ، قیصر ، به آیینه ای شکسته ، نگاه می کند .مردی که ظلم و جور ، در همش شکسته ... مردی که در درونش شکسته شده و از هم گسیخته ... دیگر شبحی است که در این میانه ، گام بر میدارد. فقط برای انتقام است که موجودیت پیدا کرده . همین ظرایف و دقت نظرها است که یک کارگردان مؤلف چون استاد کیمیایی را ماندگار می سازد و فیلم را با دیالوگهایی درخشان و فراموش نشدنی و سکانس های به قاعده و تأثیر گذار ،زمینه ساز موج نوی سینمای ایران می کند .