سالی که گوزنها اکران شد من پانزده سالم بود . دو سال قبل انقلاب . با بلیط دویست ریالی آن زمان ، گمان می کنم بیش از ده بار در سینما نپتون که در خیابان تهران نو واقع شده بود رفتم و فیلم را دیدم . یادم نمی رود بار اول که فیلم را دیده بودم ، تا چراغ های سالن روشن نشد ، من ندانستم که در سینما نشسته ام و داشتم یک فیلم تماشا می کردم .
سختم بود در آمدن از جهانی که به طرز حیرت انگیزی تمام وجودم را با خود برده بود . آن قدر نشستم تا کنترلچی نزدیک شد و گفت : تمام شد ! خواستم از جایم بلند شوم . دیدم گویی با طناب به صندلی بسته شده ام . گذشت تا ... انقلاب شد . چند ماه بعد انقلاب ، گوزنها دوباره اکران شد و این بار نسخه ی اصلی . و این بار در سینما دیانا که حالا سپیده نام دارد ، رفتم و فیلم را دیدم . و باز چند مرتبه . گوزنهایی که این دفعه با آن پایان بندی با شکوهش تمام جنگل را به تسخیر خود در آورده بود . یادش بخیر ! سینماهایی که صف داشت و انتظار و هیجان و پرده های مخملینی که آرام یا بالا می رفت و یا کنار تا به تماشاگر بگوید اکنون این تو و این داستانی که پروای هیچ حجابش نیست !