استاد کیمیایی دربارهٔ فیلم رئیسمهم این نیست که فیلم رئیس "به شماره" چندمین کار من است. مهم این است که فیلم رئیس و یا هر فیلم دیگری در کدام برش از تحولات اجتماعی امروز جاگیر میشود.اگر فیلم رئیس و یا هر فیلم دیگری در این جاگیری اجتماعی خودش تسلیم اضطرابات اجتماعی نشود و بتواند اضطراب را نقد کند به ماندگاری در حیطه "نقد اجتماعی" نزدیک میشود.بهتر آن است که یک منتقد فیلم در مقابل اثری اجتماعی، بتواند جامعه به روزش را نقد کند، اما داوری و نقد اجتماعی به سختی میتواند به روز باشد چون با دو فرایند مهم، جدا از هم، اما به شدت محتاج هم روبروست. فرایندهای دریافت و تشریح.دریافت اثر به وسیله منتقد، به دلیل دریافت که یک امر خصوصی است میتواند، مستقیم، کارساز، پیشبینیکننده و تأثیرگذار باشد. میتواند با مخاطبش در ایستگاه هایی به ملاقاتهای دانستگی و ضرورت برسد، اما در مقوله تشریح، منتقد درگیر مناسبات ممیزی در مطبوعات و سایر مراجع دیگر بشود و دریافتش را نتواند بنویسد. این به واسطه جامعه در حال دگرگونی، مضطرب و مسئله دار که دائم در حال تغییرات اجتماعی است به وجود می آید.فیلم فکاهی و کمدی از نوع فیلمهای متداول سر راست احتیاجی به نقد ندارد. فیلم چهارشنبه سوری از این مقوله جدا است چرا که به یک ساختهٔ هنرمندانه میرسد و شاید چندین استثنای دیگر.جامعه با فیلمهای این چنانی به سرعت به Identificationمی رسد (که به غلط همذات پنداری فارسی شدهاست) این یکی پنداری، تصور یکی شدن در فیلمهای جدی و جامعه نگر به سختی به وجود می آید.در این حال، بعضی از نویسندگان سینمایی کم کار و کم نوشته میشوند و بعضیها به خاطر حیات یک نشریه گرفتار میشوند و به خاطر این که حضور خود را اعلام کنند به چرک گویی و کثیفنویسی میرسند و به دلیل ناتوانی در نزدیک شدن به اثر، به زندگی خصوصی و رفتارهای کارگردان و بازیگر که بیشتر حاصل تخیلات بیمارگونه است، می پردازند. این نگاه تسری پیدا میکند به دوستار سینما و هنرمند هنوز بیان نشده، که بیشتر شهرستانی است. خود به خود این استعدادهای تازه فیلم شان میشود خستگی در کردن، لبخند زدن و در تاریکی ساکت شدن. نویسنده سینمایی که هیچ گاه فیلمساز نشده و بسیار هم تجربههای کناری سینما را از نوشتن تا تیتراژ داشتهاست، چطور میتواند با واژههای اجتماعی در این مقوله به تظاهر بپردازد؟دو فیلم بزرگ از داریوش مهرجویی عزیزم که بسیار زیبا هستند و استادانه ساخته شدهاند در این حرکتهای ارزاننویسی سینما، در این نفهمیهای سینمای اجتماعی و اضطرابات اطراف آن ضربه خوردند. "بانو" و "بمانی". در رأیگیری اینان مدتی به تاریکی رفتند.می ماند نقد، خود نقد. منتقد از نقد شدن نمیهراسد، چون مقوله نقد عزیز و مرتبه دار است. فارسی خوب و فخار. قضاوت گریهای مسئول و یاددهنده و اینکه تا چه اندازه به معرفت دریافت معتقد باشد، میشود معلم. منتقدی که خودش و اثر را در نوشته اش منعکس شده میبینی و در پنهان احترامش میکنی.منتقد در راه سنخیت تبدیل دریافت به تشریح،سلامت میگذرد. تشریحی که در تقابل دریافت، با یک جراحی کوچک و کمتر خون ریز به زبان نقد میرسد. نقدی که در بررسی دوران قرار نگیرد و با یک بار حضور در چاپ تاریک شود چه حاصلی دارد.برای فیلم رئیس نوشتن و گفتن میماند برای بعد. برگرفته از ویکی پدیا