دندان مار داستان تولد حماسه از خاکستر واقعیت های زندگی

    
تعداد بازدید: 268
         
دسته بندی : عمومی
    
تاریخ درج خبر : 1400/7/23
منبع : نوید پور محمد رضا

دندان مار زاده شدنِ حماسه از دل رئالیسم است؛ سفری قهرمانانه از میان سگ‌دو زدن‌ها و مشقت‌های حقیر روزانه؛ وداعی دلیرانه با سرشکستگی و خواری و پلیدی‌های یک دهه‌ی نکبتی. همه چیز با مرگ مادر و ترکِ خانه‌ی مادرمُرده آغاز می‌شود، با زیر پا گذاشتنِ شهر و منزلگاه‌های موقت و بی‌قرارش ادامه می‌یابد، و دوباره در همان خانه، این‌بار با حضور زنی دیگر، مادرِ آینده، آرام می‌گیرد.

تعادل میان فرد و اجتماع، خواستِ قهرمان و جبر روزگار، هیچ‌گاه، تا بدین حد که در این‌جا، در سینمای کیمیایی میزان نبوده است. وقتی سیاهه‌ی فیلم‌های او را، دست‌کم بعد از دندان مار، به خاطر می‌آوریم، همیشه یکیْ قربانی دیگری شده است؛ بگذریم که گاه، خصوصاً این اواخر، هر دو قربانی شده‌اند. دندان مار اما هم گوشه‌چشمی به خلوت و تنهایی قهرمانانش دارد و هم موبه‌مو سفر پرآشوب آن‌ها را در زمانه‌ی جنگ و آوارگی و کوپن و احتکار دنبال می‌کند. با اولی، مقدمات حماسه‌ی فردی نهایی را می‌چیند و با دومی، برای رئالیسم اجتماعی‌اش زمینه‌سازی می‌کند. آن گسیل کردنِ غاییِ احمد و رضا و لشکر بچه‌های سیگارفروش برای برچیدن بساط ظلم و به آتش کشیدن نامردهای روزگار، ساده بدست نیامده است: فیلم پیش از آن خون جگر خورده است؛ برای مادرها، رفقای ازدست‌رفته، زنان آواره، بچه‌های کار. و شهر و بدبختی‌هایش را، زاغه‌ها و کپرهایش را، مشاغل و اصوات و رنگ و بوهایش را، دقیق و باحوصله، مساحی کرده است.

 اما حماسه‌ کیمیایی به همین‌جا ختم نمی‌شود. فقط موضوع فراتر رفتن از مرزهای رئالیسم برای کنش قهرمانانه نیست؛ که فراموش کردن رئالیسم و پناه گرفتن در سراچه‌ی شعر است؛ که سرودنِ حماسه‌ای شاعرانه است. بعد از نبرد خیابانی، نوبت وصال در خانه فرا می‌رسد. دو زنْ  منتظرِ دو مرد. مرد اول، رضا، از راه می‌رسد. از پس پرده، پرهیبش پیداست. درست سمت چپ کادر. اما سمت راست چطور؟ آن‌جا خالی‌ست. احمد در نبرد کُشته شده؟ از خالیِ گوشه‌ی راستِ قاب با یک دیزالو به صورت رضا می‌رسیم. و با سه دیزالو پی‌درپی‌، در چشمانش، مبهوت وخیر‌ه به جلو، دقیق می‌شویم. چه می‌بیند در آن سو؟ که را می‌بیند آن‌جا؟ سکوت که کمی پیش‌تر جای خود را به زوزه‌ی مهیب باد داده بود، اکنون تسلیم موسیقی حماسی لاچینی می‌شود و چهره‌ی سوخته و خونیِ احمد در پیشگاهِ ماه پیدا می‌شود. او برگشته است؟ یا این خوابی‌ست در چشمان رضا و زنان همراهش؟ آن گوشه‌ی پرده‌ی خالی را باور کنیم یا این چهره‌‌ حاضر را ؟  پایانِ دوگانه، دستاورد بزرگ کیمیایی.

از   2   رای
10



نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.