سلطان خلاصه فیلمبزرگ خانواده((باهرى))می ميرد و وصیت نامه اش که شامل بخشش بزرگوارانه پانصد متر از زمین خانه بزرگ قدیمی اش به پدر مریم سرایدار خانه نیز هست، در جریان شلوغی رفت و آمد و معرکه گیری ناصر بلبلی و سلطان، توسط آنان به سرقت می رود.از طرفی خانواده باهرى، فخر الملوک،همسرش و دیگران در پی پیدا شدن یک خریدار که قصد برج سازی دارد، حاضرند ملک اجدادی را بفروشند،به جز مریم که بنا به وصیت باهرى حاضر نیست معامله بکند.در پی جستجو برای یافتن سارقین، در کبابی کرم که پاتوق سلطان،ناصر و عادل ((فرزند به جا مانده دوست صمیمی سلطان))مریم با آنها ملاقات می کند.کرم مظنون به قتل پدر عادل است که در جریان انقلاب کشته شده و خودش نیز به ثروت هنگفتی رسیده.سلطان فتوکپی مدارک مورد نظر را به مریم می دهد واز او میخواهد که باز همدیگر را ببینند.مریم به خانواده باهرى می گوید که سلطان برای دادن اصل مدارک، پنج ملیون تومان خواسته است و ترتیب ملاقات فرزند بزرگ باهرى را که قصد مهاجرت به خارج از کشور را دارد می دهد. در این ماجرا کرم هم قصد دارد خودش را از چنگ سوء ظن و بدگمانی های سلطان برهاند و طی یک ملاقات همکاری خودش را برای تأدیب سلطان اعلام می کند و می گوید که باج خواهی سلطان موردی ندارد و می شود با زور مدارک را از سلطان، گرفت. نخست به بهانه گفتگو با سلطان، پسر بزرگ باهرى و همراهانش او را به شدت کتک می زنند.سلطان که اصل مدارک به مریم داده و دیگران از آن بی خبر مانده اند، در واقع در پی انتقام از کرم و دلبستگی بی سرانجامی که مریم پیدا کرده، دست از خودش شسته و مهیای سرانجام بخشیدن به زندگی عادل این تنها وابستگی اش به جهانی که در آن زندگی می کند می شود و منتظر پایان ماجرای فیلم می شود که با پیدا شدن مریم در زندگیش شروع شده بود. کرم برای دست یافتن به مدارک به سراغ سلطان می آیند.سلطان با نارنجک دست سازی که از پدر عادل در دوران انقلاب باقی مانده خود و کرم را به کشتن می دهد.